
گروه رسانههای پیک برتر اولین بنیانگذار فعالیتهای فرهنگی رسانه ای در ایران است که در حال حاضر با بیش از ۲۹ محصول در دو بخش چاپی و دیجیتال در حال فعالیت است. سایت طرفداری در حوزه ورزش، های دکتر و الو دکتر در حوزه سلامتی و پزشکی، نینیبان در حوزه کودکیاری و بارداری، اپلیکیشن سرآشپز پاپیون و جعبه ابزار با بیش از ۸ میلیون نصب، تنها بخشی از مجموعه فعالیتهای این گروه محسوب میشود. این گروه را محمدرضا محسنی سال ۱۳۷۹ با پوشش گسترده تبلیغات محلی در تهران تاسیس کرد. او هماکنون صاحب گروه رسانههای پیک برتر است که رسالت خود را کمک هر چه بیشتر به تعالی فرهنگی و افزایش آگاهی اجتماعی از طریق تولید محتوای ارزشمند در تمامی بسترهای موجود رسانهای میداند.
چگونه فعالیت خود را آغاز کردید؟
زمانی که کارمان را شروع کردیم، شرایط بسیار سختتر از الان بود و قصد ما استفاده از تبلیغاتی بود که هزینه کمتری داشته و محلیتر باشد که به پیک برتر منتهی شد. براساس نمودار چرخه عمر محصولات، همه کاروکسبهای موفق در سالهای ابتدایی در مرحله اول کند و سخت پیش میروند و مشتری به سختی به آنها اعتماد میکند. این دیدگاهی است که الان پس از مطالعه در مورد شرکتهای مختلف بهدست آوردهام. در کشورهایی مانند ایران، وقتی حرکتی را شروع میکنید، دیگران هم به آن سمت میروند، ولی ممکن است بعضی واقعا حرکتشان صادقانه و شفاف نباشد و این بازار را خراب میکند.
از سوی دیگر، نیاز به تجربه و تحلیل بیشتری داشتیم. ۹۰ درصد ورشکستگیهای در یک قدمی موفقیت اتفاق میافتد، چون باید پازلهای کوچک را کنار هم قرار دهید. برای موفقیت فقط یک مسیر وجود ندارد. کسب و کارهایی را میشناسم که دغدغه پول و سرمایه نداشتند اما موفق نشدند. صدها قدم کوچک نیاز است که باید کنار هم قرار بگیرند تا یک کار پیشرفت کند. کسی یک شبه به جایی نمیرسد.
در ایران و در کار و کسب به روانشناسی توجه جدی نمیشود. در واقع زمانی که در یک سیاهی گیر کردهاید، باید یک قدم دیگر بردارید. ما از صفر شروع کردیم بهطوری که حتی وسایل مورد نیازمان را هم امانت گرفتیم اما در حال حاضر بیش از ۲۷۰۰ همکار مستقیم و غیرمستقیم داریم.
درباره چالشهایی که با آنها روبهرو بودید، بیشتر توضیح بدهید؟
اگر از من بپرسید موفقیت از چه چیزهایی حاصل میشود، باید بگویم از کار زیاد با دقت زیاد یعنی مجموعهای از کارها همراه با هوشیاری، نظم و محاسبهگر بودن؛ موفقیت راز و رمزی ندارد، بلکه نیازمند کارهای زیادی است که باید انجام دهید. بهطور مثال باید بدانید چطور هزینهها را کنترل کنید و ما در کارمان باید چنین روندی را پیش میگرفتیم. زمانی که کار چاپ میکردیم برای کم کردن هزینه، از شیفت شب برخی چاپخانهها استفاده میکردیم. برای کار باید مراقب تکتک ریالها و خرجها باشید. باید نگاه جدی به توسعه درآمد داشته باشید و تمرکز جدی روی فروش باشد. حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد کار باید تمرکز بر فروش باشد و فروش با کلاهبرداری تفاوت دارد. کلاهبرداری یعنی هر چه تولید میکنید باید بفروشید و این کار ممکن است شما را به جایی برساند اما در درازمدت قطعا اینطور نیست. لازم است که به مشتری ارزش بفروشید و تمرکز جدی بر فروش ارزشهاست. در این میان تنها ما و مشتری نیستیم بلکه جامعه هم مهم است.
قدمهای سخت در هر کاری متفاوت است؛ در کار من پیگیری مشتریها تکرار مشتریها، رابطه صمیمی با مشتریها، خلاقیت در کار، توزیع درست، استفاده از کارگر و نیروی متخصص برای توزیع و شیوه برخورد با مشتری بسیار اهمیت دارد و موضوع بزرگتری در کار نیست. تفاوت ما با کشورهای توسعهیافته همین است که آنها به جزییات اهمیت میدهند. باید این را بشناسیم و مردم را متوجه این کنیم که قدمهای کوچک در پیشبرد کار بسیار مهم هستند. در همین رابطه کتاب «اثر مرکب» نوشته دارن هاردی این موضوع را توضیح میدهد. کار کوچکی که انجام میدهید زمان میبرد تا به نتیجه برسید.
نوع نگاه شما به شکست تفاوت دارد. شما شکست را چگونه تعریف میکنید؟
درباره شکست، تعریفهای متفاوتی گفته شده است اما برای من شکستی وجود ندارد، در بسیاری از پروژهها، طرحها و رابطهها شکست میخوریم، بسیاری از کارها ممکن است به شکست منتهی شود ولی آدمها زمانی شکست میخورند که بیتفاوت شوند و همه چیز را رها کنند.
ممکن است جایی دچار چالش و مشکل شویم اما دوباره میسازیم و حرکت میکنیم. اگر هدف خوبی بوده، آن را ادامه میدهیم و اگر هدف خوبی نبوده تغییرش میدهیم. نباید دیگران را مقصر بدانیم و باید بدانیم در این جامعه با این فرهنگ، قوانین و افراد کار میکنیم. هر جا مشکلات بیشتر باشد، فرصتها هم بیشتر خواهد بود؛ گنجها در ویرانهها یافت میشوند. به جرات میگویم هیچ جا در دنیا، برای پول درآوردن بهتر از ایران نیست چرا که برای رشد و تاثیرگذاری، خدمت به دیگران هنوز بکر است و بهدلیل نبودن فرهنگ درست کار کردن، فضاهای خالی بسیاری دارد.
از مهمترین فاکتورهای دیگر موفقیت این است که از کاری که انجام میدهید، لذت ببرید. در واقع کار شما باید بزرگترین تفریح و استراحت شما باشد و اگر غیر از این باشد از آن گریزان خواهید بود و رشد نمیکند.
در گفتوگوهای ذهنی با چه کلمههایی با خودتان صحبت میکنید؟
اگر بخواهم از تجربه شخصیام بگویم، زمانی که ویزیتوری میکردم از کارم متنفر بودم تا پس از مطالعه بسیار متوجه شدم جایی که ارتباطات خوبی با دیگران دارم، لذت میبرم و شروع به ارزشگذاری در ذهنم کردم. در نهایت کارم را بر اساس علاقهام انجام دادم و چه سودی بالاتر از این که از سود دیگران سود ببرم؟ گفتار نیک پایه موفقیتهاست.
پیک برتر تا سال ۸۳، ۸۴ رونق گرفت و شرایط خوبی ایجاد شد تا اینکه در سال ۸۶ تهدیدهایی درباره کار ما ایجاد شد که مساله مجوز بود. مجلههای زیادی از ما شکایت کردند و دچار بحران شدیم؛ چند استراتژی را برای رفع آنها در نظر گرفتیم یکی از آنها این بود که از توان رقبای خود برای پیروزی استفاده کنیم. با ساماندهی و استفاده از توان آنها توانستیم به نتیجه برسیم. استراتژی دوم اینکه از رسانههای جایگزین استفاده کنیم و به سمت دنیای مجلات برویم، موثرترین و حتی پردرآمدترینها مجلات را در دنیای مطبوعات ساختیم، مجله ایدهآل، سیب سبز، منزل، شهرزاد، تخت گاز و … و چندین مجله را هم تعطیل کردیم.
با این حال بار دیگر دچار بحران شدیم. از سال ۸۸ با بالا رفتن ناگهانی قیمت ارز، هزینههای چاپی ما سه برابر شد و تلفنهای هوشمند هم به بازار وارد شدند که فضای تهدیدآمیزی برای چاپ به حساب میآمد. اما به جای نگرانی و در حالی که فعالیتهای قبلی را حفظ کردیم به سمت رسانههای برخط رفتیم. در واقع تغییر همان اندازه که میتواند باعث نابودی شود، میتواند باعث رشد هم باشد، همچنین اگر تغییر زود هم ایجاد شود باعث نابودی خواهد شد، بزرگترین هنر ما تبدیل چالشها به فرصت بود.
چه مسایلی باعث میشود با وجود مشکلاتی که برایتان ایجاد شد به کارتان ادامه بدهید؟
مسایل زیادی هست، یکی نگرش ماست؛ در مواجه با تهدید یا بحران گفتوگوی ما با خودمان اهمیت دارد. اگر هر روز صبح که بیدار میشوید به جای گفتن دوباره مشکل، بگویید: دوباره فرصت و جنگیدن و تلاش کردن، همین اتفاق برای شما خواهد افتاد. بینش، هوشیاری، خلاقیت، بینش و خرد درونی، استفاده از مشاوران خوب، بررسی عملکرد اوضاع مشابه در داخل و خارج، نگاه دقیقتر به تهدیدها و نگاه همزمان به فرصتها و طراحی مدیریت بحران برای خودتان به شما در ادامه دادن مسیر کمک میکند. من در تهدیدها، مدیریت بحران خود را دارم و میپرسم، اگر در این نقطه باشم آخر آن چه میشود و بدترین حالت را در نظر میگیرم؛ بعد کاری میکنم که یک قدم از این وضعیت بدتر، کمتر باشد و همینطور از این قدمها دور میشویم و همین باعث میشود که تهدید قدم به قدم از ما دور و به فرصت نزدیک شود. زمانی که تهدیدی میآید، تنها یک مورد کوچک شما را نجات نمیدهد چندین مورد کوچک است که شما را نجات خواهد داد.
شما در فضای فناوری اطلاعات موفق بودهاید اما تجربه کسبوکارهایی مثل چاشنیک را هم داشتید که شکست خورده است. درباره این تجربه توضیح میدهید؟
تجربه موفق زیاد داشتم اما این تفکر که قرار است هر کاری میکنیم موفق باشیم، اشتباه است و باید کنار گذاشته شود. در چاشنیک میخواستیم وارد حوزه کارآمدسازی بازار غذا در شهرهای بزرگ شویم. قبل از آن هیچ مجموعهای مانند آن وجود نداشت، در ابتدا کار خیلی کند پیش میرفت و شرکای ما و سرمایهگذران را ناراضی کرده بود. بازار آمادگی امروز را نداشت و ما زود شروع کرده بودیم. در آن زمان، تجربه فعالیتهای مشابه انجام شده در جهان را مطالعه نکردیم و در جلسههایی که با خود مشتریان داشتیم، فقط تحلیل کردیم، کاش کسی را از جایی در دنیا که تجربه این کار را داشت با خودمان همراه کرده بودیم. خودمان تحلیل، بررسی و گفتوگو کردیم و آنقدر جلو رفتیم و نقصهایمان را پوشش ندادیم که حوصله شرکای ما سر رفت و به این نتیجه رسیدند که این وقت، انرژی و سرمایه را در جای دیگری بگذارند. بنابراین پروژه متوقف شد، البته شخصا معتقدم که توقف کار اشتباه بود، میتوانستیم مداومت بیشتری داشته باشیم و کار را به شرکای دیگری بسپاریم. متاسفانه صبر همه لبریز شده بود. اما کاش برمیگشتیم و نگاه میکردیم کجا اشتباه کردیم، دقت و توجه کافی نداشتیم و متناسب با آن شروع میکردیم.
شما برای ادامه فعالیتهای خود بازارسنجی انجام میدهید، این بازارسنجی را چگونه صورت میگیرد؟
براساس تحقیقات از مشتریها و نیازهای خانوادهها و براساس تحلیلی که داریم متوجه میشویم کسانی که به رسانه ما میآیند چه مطالبی را دنبال میکنند. تحقیقات و آمار خیلی خوب است اما درباره آمار چند نکته وجود دارد. درباره مسایلی که مشهود است نیازی به آمار نیست. استفاده افراطی از آمار درست نیست. تکیه صرف بر آمار خطرناک است و باید از آن درست استفاده کنیم.
آخرین گزارشها در حوزه کارآفرینی نشان میدهد ترس از شکست بین افرادی که میخواهند کاری را شروع کنند، بالاست. تحلیل شما چیست؟
اول باید دید نگرانی بد است یا خوب. نگرانی خوب است و به شما کمک میکند روی لبه تیغ راه بروید. در جادههای پر پیچ و خم هم احتمال تصادف و مرگ و میر نسبت به جادههای صاف کمتر است چون افراد هوشیارترند و نگرانی مانند همین پیچوخمهای جاده است.
در کتاب «هنر جنگاوری» نوشته سان تزو که مربوط به ۲۰۰ سال پیش از میلاد است نوشته شده، در دو حالت احتمال غافلگیری برای سربازان وجود دارد، وقتی سربازان احساس ضعف کنند و جایی که احساس غرور دارند و فکر میکنند همه چیز تمام شده است. در کار و کسب هم همینطور است؛ احساس ترس از شکست خیلی خوب است و باعث میشود شما منظمتر و دقیقتر باشید و زمانی بد است که جلوی کار شما را بگیرید اما همراهی ترس خوب است. حتی با وجود تجربه، اول باید بپذیریم هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. اما وقتی حرکتی را شروع میکنید، چه موفق شوید و چه شکست بخورید، تجربه میآموزید، بنابراین ترستان را در جیبتان بگذارید و حرکت کنید.
به عنوان کسی که موفق بوده و همزمان تجربه ترس از شکست را هم داشتید، چه توصیهای برای دیگران دارید؟
نکته این است که همه مسایل مهم است هیچ مساله غیرمهمی وجود ندارد و این بستگی به کار دارد. در رسانهداری تولید محتوا مهم است، اینکه بر چه مبنایی تولید شود، خبرنگار چه وزنی دارد، چقدر زرد باشد و همه اینها نسبت به مخاطب متفاوت است. در حوزه تبلیغات هوشمند موارد دیگری مهم است. چه کار کنیم که مشتریها خوشحال شوند یا در بسترهای خدماتی چه ارزشهایی دارید. اینها موضوعهای جدی است اما در کل یک موضوع وجود ندارد و هزاران قدم کوچک وجود دارد. براساس بازارسنجیها، علاقهمندی مشتریان را شناسایی میکنیم و براساس آنها کار را گسترش میدهیم.
منبع : ICTSTRATUPS